مالوپاساژ؛ به مثابه زمین بازی
به یاد عزیزمادرم؛ برای پاساژگردیهایمان

متاستاز
متاستاز[1] یک رفتار است، یک کَج رفتاری. کج رفتاری از سلولهایی که حالا قدرتمند شده و به پشتیبانی از قدرت خود، تمایل به گسترش و فتح کردن، دارند. عزیز اندامها را یکی پس از دیگری درمی نوردند تا هرچه بیشتر مُهر و نشان خود ـCancerـ را بر آنها بزنند و کل بدن را به یگانه زمین بازی خود بدل نمایند. این فراگستری و دست درازی به دیگر اندامهای سالم و حیاتی بدن، ریشه در روحیه ی تهاجمی و زیاده خواهی این سلولهای لعنتی در کسب و از آنِ خود نمودن منابع بیشتر دارد. زیاده خواهی که در نهایت هم کل زمین بازی، عزیز بدن را به فنا می دهد و هم ادامه حیات خود متاستاز را.
در حوزه مطالعات شهری؛ ذیل نگاه ارگانیسمی به شهر(این مهمترین دستاورد تمدنی بشری) گاه این سکونتگاه ها به مثابه ی «موجودی زنده» مورد اشاره قرار می گیرند. نگاهی که در گسترهی آن؛ حیات شهر وابسته به ارتباطی هماهنگ و منظم میان اندام و اجزاء شکل دهندهی شهر در یک پیوست و ساختار نظاممند است. ساختاری که گروههایی در آن به مدد نزدیکی و همسویی با گروههایی از قدرت، نتوانند متاستازگونه مهر و نشان خود را به شهر زده و با کسب منابع بیشتر، اندام و اعضاء حیاتی شهر ـ این مهمترین زمین بازی شهروندان ـ را فتح و به یگانه زمین بازی خود بدل سازند. امری که این ایام به نظر دردی است مشترک؛ میان عزیز تنِ انسانِ شهروند و تنِ شهر که در این نوشتار با نام «شهر متاستاتیک»[2] میخوانماش.
شهر متاستاتیک
شهر معاصر[3] ایرانی، حالا دههها است برخلاف دورههای پیشین که ماهیت خود را وامدار مجموعه عوامل سرزمینی، ارتباطات هم پیوند و نیز چندلایه میان عوامل برسازنده شهر بوده، تقلیل به برخورداری و یا عدم برخورداری از نشانهها، کارکردها و رفتارهایی داده که متاستازگونه آن را فتح می کنند.
متاستازی که در خاموشی مطلق، یکی پس از دیگری قلمروهای بیشتری را از آن خود می کند و به آرامی در بطن زندگی روزمره پیش رفته و سبب تغییر قواعد بازی میشود. پیشرویهای متاستازگونهای که بیش از نسبت داشتن با بیانات رسمی، تخصصی و توسعهای شهرها از بخش غیررسمی و غیر تخصصی حرف شنوی دارند. مداخله و شبهتوسعههایی که چون رفتار متاستاز در جانِ آدمی در جانِ شهر نیز گرایش به حضور و رویت پذیری تدریجی، اما فتح ناگهانی دارد. از این رو؛ اظهار نظر در خصوص آنکه از چه زمان، شهر ایرانی دچار متاستاز گشته، قطعا دقیق نخواهد بود اما تامل و مداقه در پس و پیش زندگی روزمره همچون بسیاری دیگر از موارد، یحتمل منجر به میل، نزدیکی و روشنگری در خصوص این پدیده خواهد بود. پدیدهای با نام شهر متاستاتیک ایرانی.
اگر پایان یافتن جنگ تحمیلی را نقطه عطفی برای توجه مجدد به ابژهی شهر پس از یک دهه تاخیر و توقف در روند توسعهای آن ـ به سبب گفتمان های ضدشهری در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و شرایط جنگی کشور در سالهای بعدی ـ در نظر بگیریم، در این دوره است که توسعه ی شهر ایرانی، مجدد مورد توجه قرار می گیرد. امری که همپای سویههایی از توسعه و شبه توسعه در مواردی به متاستاتیک شدن شهر ایرانی که از زمانی نادقیق در گذشته شروع شده است، یاری رساند.
در سال های پایانی دهه شصت چون سنت به جای مانده از دوره پهلوی، شهرهایی، شهرتر بودند که بلوار و خیابانهایی عریض داشتند. لذا بازگشاییهایی جدید در دستور کار قرار گرفت و عقب نشینیها، از بین رفتن محلهها، جابجایی آدمها و تخریب باغات ثمرهی آن شد. سالها بعد، شهری، شهرتر شناخته شد که آپارتمانهایش ساخته شده بر روی خانههای نه چندان قدیمیاش بودند اما بلندتر. لذا تراکم فروشی و فروش آسمان در دستور کار قرار گرفت. سالها بعد از شهری به عنوان شهرتر یاد شد که دانشگاه داشت. از این رو؛ ساخت دانشگاههای جدید، بدون توجه به پیش نیازهای فنی، علمی و کالبدی به عاملی رقابتی میان شهرها بدل شد که در کنار منافع کوتاه مدت اقتصادی برایشان، با اخلال در ساختار فرهنگی و اجتماعی همراه بود. سالها بعد، شهری، شهر بود که کمربندی داشت. کمربندیهایی که به حدی مشخص و قابل دفاع جهت تصاحب زمین و زیر ساخت و ساز بردن اراضی و باغات شهری بدل شدند.
این گونه شهر معاصر، در هر دوره با متاستاز جدیدی مواجه شد که گویی عدم برخورداری شهر از آن پدیده، می توانست شهر را عقب مانده و فاقد توسعه جلوه دهد.
متاستاز مالوپاساژ
ساکن تهران ـ این متاستاتیکترین شهر ایران ـ که باشی، شاهد خواهی بود که هر شش ماه تا یکسال، مال و پاساژی از یک جایش بیرون میزند. این مالها و پاساژها که آنها را "مالوپاساژ" می نامم، یکی از متاخرترین متاستازهای شهر ایرانی است که در حال درنوردیدن شهرهای ریزودرشت کشور است. متاستازی به جای مانده از دورهی هشت سالهی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و دوازده سال شهرداری آقای قالیباف که نه تنها آن چنان قرابتی با ادعاهای رسمی درخصوص چشم انداز توسعه ای شهر ایرانی ـ اسلامی ندارد که بسیار به ایدهی شهر سرمایهداری اما به شکل عموما حکومتی آن نزدیک است.
اگر قائل به این مهم باشیم که صحیح آن است تا هر پدیده ای در بستر جغرافیایی ـ فضایی خود مورد بررسی قرار گیرد، آنگاه شاید بی ربط نباشد تا مالوپاساژ در شهر معاصر ایرانی را استمرار حیات و نقشِ کارکردی و فعالیتی بازارهای سنتی در قالب، ریخت و ظاهری جدید، دسته بندی کنیم. با قائل گشتن به چنین دستهبندی، آن زمان که متاستاز شدن چنین پدیدهای (مالوپاساژ) در شهر ایرانی مورد تامل قرار گیرد، باید چون همیشه ی تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور، ارتباط، نسبت و پیوندهای عمیق بازار با گروه های قدرت را حتی در این شکل و هیبت نو، مورد واکاوی قرار داد. در خصوص چرایی متاستاز مالوپاساژها به شهرهای ریز و درشت کشور، سوالات متنوعی قابل طرح است. اینکه به راستی تکثر مالوپاساژ در شهر معاصر ایرانی مبتنی بر نیازی طبیعی شهر و شهروند معاصر ایرانی در این عصر است یا آنکه؛ ساخت رو به تزاید این مالوپاساژها نوعی بازنمایی سرمایه پیوند خورده با قدرت در شهرها است؟ آیا توسعه ی این فضاها نسبتی با تمنای طبقه متوسط جامعه ایرانی جهت دستیابی به عرصه های عمومی[4] به عنوان معیاری از مدنیت جامعه شهری دارد یا که نه آن را باید نشانی از حذف و بی مکان شدن فضاهای عمومی به نفع فضاهای نیمه عمومی و خصوصی ارزیابی کرد؟
مالوپاساژها زمین بازی چه کسانی است؟
جواب دادن به چنین پرسشی نیازمند شناخت و دقت نظر کافی نسبت به وجوه برسازندهی مالوپاساژها در کنار ارتباط ها و پیوندهای مستقیم و غیر مستقیمی است که دست کم در توان این نوشتار نمی باشد. با این وجود شاید کنکاشی هرچند ابتدایی در شناخت مداخله گران در امر ساخت، توسعه و رونق مالوپاساژها و در پس آن اکتفاء به مشاهدات و تجارب اول شخصی از خلال تجربیات زندگی روزمره، بتواند اندک روشنگری را در پاسخ به این سوال که «مالوپاساژها زمین بازی چه کسانی است؟» سبب سازد.
در نگاهی عمومی به مالوپاساژ، حداقل چهار مداخله گر اصلی در ساخت، رونق و توسعه ی چنین فضاهایی قابل شناسایی است. گروههایی که هر یک به نسبت جایگاه، نقش و قدرت خود در پی سهم خواهیِ بیشتر از مالوپاساژها، به مثابه زمین بازیاند.
مداخله گر اول در ساخت و توسعه مالوپاساژها، "گروه قدرت" است. گروهی که پر متناقضترین مواجهه با مالوپاساژها را از خود نشان میدهد. بطوریکه در همان زمان که بخشی از این گروه در حال چانه زنی و استفاده از لابیهای خود جهت دریافت مجوز و تغییر کاربری اراضی شهری برای ساخت مالوپاساژ است، بخش های دیگری در تلاشاند تا پنبهی بسط و توسعه این فضاها در شهر را زده و در رسانه های خود به ربط و خط دادن این فضاها به امپریالیسم جهانی و تبلیغ مصرف گرایی و تولیدات کالاهای خارجی تاکید ورزند.
از مهمترین دلایل ورود این گروه به امر ساخت و توسعه مالوپاساژها، کسب سود اقتصای قابل توجه از سرمایه گذاری در این بخش و نیز تقویت پایگاههای خود در شهر است. مداخلهای که بیش از رویت پذیری و آشکاری از جانب این گروهها، گرایش به پوشیدگی و محافظه کاری در معرفی خود به عنوان صاحبان و مالکان این مالوپاساژها دارد.
دومین گروه از مداخله گران در مالوپاساژها را "سازندگان و مالکان" حقیقی و یا حقوقی شکل میدهند که تنها در پی کسب سود و منافع اقتصادی برای بنگاههای خود میباشند. برای این گروه چندان فرقی ندارد که چه، چرا و کجا میسازد بلکه آنچه اهمیت دارد توجیه اقتصادی برای سرمایه گذاریهایشان است. بطوریکه در این ایام که مالوپاساژسازی حداقل در برخی از کلانشهرها سود قابل توجهی را به جیب سازندگان سرازیر میکند، این گروه نیز از تمام نیروها و اهرمهای فشارش جهت دریافت مجوز برای ساخت مالوپاساژها بهره میبرد.
گروه سوم از مداخله گران را "خریداران و اجاره کنندگان" فضاهای مالوپاساژها شکل می دهند. این گروه که همانا کسبهی مالوپاساژها هستند طیف متنوعی از نمایندگی های برندهای معتبر جهانی، داخلی و تا خرده فروشانی را در برمی گیرد که با نوع و چگونگی ارایهی خدمات و کالاهای خود فارغ از مکانیابی، دسترسی، معماری و چگونگی خلق فضاها و ریز فضاهای مالوپاساژها، نقشی پراهمیت در رونق این فضاها دارند. کسبهای که حالا فوت و فن بازاریابی نوین را نیز تا حدودی فرا گرفته و با برگزاری جشنواره ها، تخفیف ها و طراحیهای خلاقانه، امید دارند با حضور در مالوپاساژها و بهره از تراکم جمعیتی حاضر در آنها، بیش از پیش دیده شده و سود اقتصادی بیشتری را کسب نمایند، که اگر بد شانس نبوده و با هوشمندی، مالوپاساژ خود را در شهر انتخاب نمایند در اندک زمانی، سود قابل قبولی نصیبشان خواهد شد. سودی که جاودان نبوده و عمرش حداکثر تا زمانی است که شرایط تغییر نکند. چرا که مالوپاساژها زمین چندان سفت و قابل اعتمادی نیستند و همواره آبستن ریزش و از دست دادن طرفداران و مراجعان خود میباشند. مراجعانی که ترجیح میدهند با کسب سهم بیشتر از مالوپاساژها به مثابه ی زمین بازی، برندهی نهایی رقابت میان مالوپاساژها باشند.
به این ترتیب گروه آخر از مداخله گران را همین"مراجعان" شکل می دهند که برخلاف سه گروه قبل، در پی کسب سود و منافع اقتصادی از مالوپاساژها نبوده که از قضا سرمایه را نیز به این فضاها ترزیق می کنند؛ مادامیکه سهمشان از این زمین بازی به عنوان فرصتی نو در شهرها برای حضور، تجربه، خرید و مدیریت بخشی از قواعد زمین بازی، جدی گرفته شود. این گروه شیفتهی حضور و حَض بردن از این نسخهی زندگی است که به نوبه از گونهی خیابانی خود، شُسته و رُفتهتر و برای خرده فرهنگ زنان به میزانی امنتر به شمار میرود. نسخهای از زندگی که تنها در فضای مالوپاساژهای شهر میتوانی بجویی و به زندگی بگیری. از پارکینگ تا راه پلهها و از لابی تا راهروهایی که غرقاند در نور، صدا و رنگ، با مردان و زنانی آمیخته به عطرهایی خوش به آن امید که تا نظاره شوند و نظاره کنند و به نمایش بگذارند شهروند بودن خود را در هوایی که آزادتر است از هوای بیرون، خیابان.
این گروه چون بطن جامعه ی برآمده از آن؛ شامل گروههای مختلف سنی و جنسیاند. در این میان، زنان، جوانان و به تازگی، نوجوانان نقشی اساسی در پویایی و رونق مالوپاساژها و تبدیل آنها به عرصههایی عمومی دارند. این بخش از شهروندان از خلال زندگی روزمره در مالوپاساژها به «تولید و بازتولید فضا » به مفهوم لوفوری آن دست میزنند. مراجعانی که با حضور و مسلط نمودن الگوهای خود در مالوپاساژها موجب تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی و پدید آوردن اشکالی غیررسمی، نو و گاهی ضد هژمونیک میشوند و آنگاه که به هر دلیل، یکی از گروههای سه گانه قدرت، مالکان، و کسبه سعی به تغییر قواعد رایج شده توسط آنها بگیرند، به تدریج مهاجرت خود از مالوپاساژ را آغاز و بالطبع جای خود را به گروههایی تازه وارد میدهند. گروههایی تازه وارد که با حضور خود در مالوپاساژهای به آرامی سبب تغییر در سطح فعالیتی، وجههی اجتماعی و فرهنگی آنها مبتنی بر سلیقه، توان اقتصادی، و الگوهای فرهنگی و رفتاری خود میشوند. به این ترتیب اگرچه مالوپاساژها ـ به مثابه زمین بازی ـ مداخله گران متنوعی را در خود پذیراست اما نمیتوان به نقش پررنگ و کلیدی شهروندان به عنوان مهمترین استفاده کنندگان این فضاها در مقام مداخلهگری جدی و پرقدرت بی توجه بود. توجه ای که آن را نه در میان راهکارهای ابتدایی چون کاهش قیمت کالاها و خدمات بلکه در سهم دهی بیشتر از فضاهای مالوپاساژ به عنوان بخشی از عرصه عمومی باید جستجو کرد. امری که اگر به آن توجه شود، به بسط عرصههای عمومی در سطح شهرها منجر شده و اگر مورد اغماض قرار گیرد منجر به کاهش و افت سود دهی مالوپاساژها خواهد شد.
از این رو اگرچه متاستاز مالوپاساژ، توسط گروههایی در حال فتح کردن شهر معاصر ایرانی است اما مشاهدات نشان میدهد که این فضاها، پدیدههایی به غایت پیچیدهاند که آن هنگام که با جامعه شهرنشین ایرانی همنشین میشود، بر پیچیدگیهایش دوچندان افزوده میشود. از این رو، حداقل توسعه و بسط این فضاها برای "گروه قدرت" میتواند، قماری بزرگ باشد. چرا که از یک سوی برای موفقیت مالوپاساژهایشان باید تن به قوانین بازی شهروندانی دهند که برای حضور در مالوپاساژها به کسی باج نداده و به همراه خود سبکهای را رایج می سازند که گاه مورد قبول گروه های سنتی و حتی قدرت جامعه نمیباشند. از طرفی نیز اگر گروه قدرت بخواهد با راهکارهایی از ارایه زمین بازیِ مالوپاساژ به مراجعان خودداری نماید، می باید در انتظار ضررهای اقتصادی در طول زمان باشد.
پی نوشت:
[1].Metastasis
[2].Metastatic
[3]. contemporary
از مفاهیم پیچیده ای که اخیرا در حوزه فلسفه، تاریخ، علوم اجتماعی و نیز معماری و هنر مطرح شده است. از نگاه معرفت شناختی، نوعی برخورد با مفهوم زمان و ارتباط میان زمان های گوناگون و متضمن برداشتی متفاوت از تاریخ است.
[4]. Public Sphear
نوشتار حاضر در شماره هفتم فصلنامه فرهنگی - تحلیلی روایت
منتشر شده است
پر بازدید ترین ها

خیابان امین السلطانی که قوام یافت
نویسنده : مریم میرزایی
از تهران به طهران مرا راهی نشان ده!
نویسنده : مجید منصور رضایی
طلوعِ پایتختیِ تهران
نویسنده : مجید منصور رضایی
طلوعِ پایتختیِ تهران (بخش دوم)
نویسنده : مجید منصور رضایی
کسوف؛ نگاهی به نسبت سینما رادیوسیتی...
نویسنده : سعید احمدیان
میدان توپخانه، جلوهگاه زندگی شهر
نویسنده : مهنام نجفی
گفتوگوی اختصاصی با دکتر اسکندر مخت...
نویسنده : مجید منصور رضایی
حافظه می سوزانی، چند؟
نویسنده : مجید منصور رضایی
زنان در دارالخلافهی ناصری
نویسنده : صحرا زاهد
گفتوگوی اختصاصی با دکتر اسکندر مخت...
نویسنده : مجید منصور رضایی
مالها، مصرف فضا یا فضای مصرفی
نویسنده : کیارش کاظمی
مالوپاساژ؛ به مثابه زمین بازی
نویسنده : مجید منصور رضایی
تهران، طبقهیِ متوسطِ تهران و سالمن...
نویسنده : مجید منصور رضایی
گفتوگوی اختصاصی با دکتر اسکندر مخت...
نویسنده : مجید منصور رضایی